Blogroll

4 Mayıs 2016 Çarşamba

در باره تاریخ افغانستان امیر محمد یعقوب خان و امیرعبدالرحمن خان




از نشست ما (8
بشیراحمد حیدری
)

https://www.facebook.com/bashirahmad.haidare/posts/779305752173794
امشب باز دوران حکومت امیر محمد یعقوب خان و امیر عبدالرحمن خان را مورد مطالعه قرار دادیم. 
اما دوستان که این موضوع را میخواند بدون درنظرداشت زبانی ، بخواند و خودشان هم مطاله بکنند واقعت چیزیکه بوده باشد میفهمند.
یعقوب خان فرزند امیر شیرعلی خان ، و بعد از وفات پدرش از زندان امور قدرت را بدست گرفته است .
امیر محمد یعقوب خان در دوران حکومت اش عهد نامه گندمگ را بتاریخ ۲۶ می ۱۸۷۹ م همرای نماینده سیاسی انگلیس " سرلویس کیوناری|" به طی ده ماده به امضا رساند و خودش استعفا میکند بعد از استعفا توسط انگلیس ها دست گیر و تبعید می شود.
بعد از استعفا امیر محمد یعقوب خان، امیر عبدالرحمن خان پسرامیرمحمد افضل خان درسال1880امور را بدست میگیرد.

امیر درتاشکند، سمرقند وبخارانیز بود، از دوسو با استعمارشمال وجنوب پیوند خورده ومورد حمایت هردوی آنها قرارداشت. امیر درحالی که ازطرف روس ها حمایت می شد، اما درخفا بوسیله خواهرش شاه بوبوجان با انگلیس ها نیز روابط قوی داشت وزمانی که به خاطربدست گرفتن سلطنت ازسمرقندوارد خان آباد گردید، شاه بوبوجان رابانامه ای به نزدانگلیس ها درکابل فرستاد وبدین وسیله ازحضورآن ها کسب رضائیت نمود.
برتانوی نیز امیررا تقویه کرده ودرسال 1880 به اوپنج لک روپیه نقد باچند صد توپ وچندین هزار تفنگ داد وهر سال18000 پوند امداد میکرد.
اودرواقع بنیان گذاردولت قبیله ای "افغانستان" معاصر بود ودرشرایطی که درجهان شیوه های جدید دولت سازی بوجود آمده بود، دولت خودرا برسنگ بنای میراث ها وسنن قبیلوی پیریزی نمود. امیر به جای استفاده ازقانون وارزش های معاصرکه در زمان او درشکل دهی دولت وجود داشت، کنفدراسیونی از نماینده گان قبایل را فراخواند وخشت اول بنای حکومت خودرابه همین نام برزیر ستون نظام سیاسی خود گذاشت. اوبیشترباورمند بود که اقتداراوبحیث یک "امیر"مستقیماًازجانب خدابه اوتفویض گردیده است، وبا همین باورلقب"ضیاءالمله والدین" راکه (روشنی بخش ملت ودین)معنی دارد باتقدس نمایی ازخویش دربرابرنام خودافزود.
امیرعناصرمهمی ازحاکمیت افغانستان منجمله سیاست خارجی وسرحدات رادربدل پول واسلحه باانگلیس ها معامله نمود تابالمقابل درسرکوب مردمان غیرقبیلوی دست آزادداشته باشد. وی حتی بخش قابل ملاحظه ای ازاراضی پشتون نشین رانیزبه انگلیس ها واگذارشد که امروزمنجربه تقسیم قوم پشتون در میان افغانستان وپاکستان ومایه بروزتشنجات منطقوی درمناسبات سیاسی همسایه گان شده است.
امیرشمشیرخودرابی رحمانه علیه ملاها که اوآنان را "رهبران دروغین دین، ودلیل آفت ملت های مسلمان درتمام کشورها" می خواند، بکارگرفت. امیر"آهنین" دوراه را دربرابرآنان قرارداد، تسلیم یا ترک کشور: "یکی ازین دو، درتبعید بودن، یا کوچیدن به جهان دیگر." ملاهای که اطاعت امیرراپذیرفتند ومطابق هدایت او وعظ وتبلیغ می کردند، برایشان معاش مقرر نمود؛ برمدارس دینی هزینه دولتی معین کرد. امیردرپیشبرد حاکمیتش برلزوم حمایت متقابل ازقوم وقبیله خودباور مند بود، ازین لحاظ درجهت تمرکزقدرت- اسکان طوایف بادیه نشین پشتون- بنام کوچی ومالدار- وجابه جایی دهاقین پشتون درهزاره جات وسمت شمال[بلخ ، تخاروبدخشان) به منظور اطمینان ازامنیت درآن ساحات ودرصورت ضرورت کسب حمایه ازمردان قبایل مذکور به آنان داده شد.
به قول بارفیلدازسال(1881تا1888)عبدالرحمان خان بیشترین عملیات خودرامتوجه پشتون ها، بویژه غلزایی هاکرد بعد ازمتحد ساختن پشتون ها، عملیات های خودرامتوجه غیرپشتون ها درمناطق شمال وغرب کشورساخت وباین صورت سیطره وتسلط یک حکومت مقتدرمرکزی پشتون رابرکشورتامین کرد.
امیر برای قبیله محمد زایی بدون قیدوشرط برای هرفرد سالانه 400 روپیه، برای زن محمد زایی300 روپیه وبرای زنان محمد زایی که شوهر غیر محمد زایی داشتند نیز معاش تعیین نمود. برای سردارانی که درخارج کشوربودند، نیز از خزانه دولت افغانستان معاش مستمری می پرداخت، چنانچه برای پسرامیرشیرعلی خان که درهند بود، سالانه48هزارروپیه معاش میداد. درحالیکه درافغانستان برای یک هزارروپیه بیت المال، یک خانوارازبین برده می شد. قتل و نسل کشی مردم غیر پشتون و به خصوص مردم هزاره کوچ دادن مردم هزاره را از قندهار ، فروش دختر و پسران هزاره را در بازارها و اخذ مالیه از آنها. 
قتل کردن قبیله غلجایی ها بخاطر دشمنی با قبیله بارکزایی ها .
امیر عبدالرحمن خان در دوران حکومت اش سه کاری مهم را انجام داده است 1_ ساختن ارودوی منظم 2_ حکومت مرکزی3_تامین امنیت فردی، اینها از کارهای مثبت امیر است . امیر درسال 1901 در وفات کرد.
نتیجه گیری:
امیرعبدالرحمن خان یک شخص دلیر، ماجرا جو، متعصب ، خود خواه و جاه طلب بوده ، در دوران حکومت اش کارهای خوبی را انجام نداده غیر از قوم خود دیگرقوم ها پیش اش ارزشی نداشته است.
شکنجه های اوراچنین وصف کرده ، کنده، ولچک، غرب وغراب، زولانه، قین وفانه، تیل داغ، قطع اعضاء، بیدار خوابی، کور کردن، برچه پک، چانواری، غرغره، ذبح کردن، سنگسار، بدهن توپ پراندن، پاره کردن توسط درخت وباین گونه مجازات ها کشوررادروحشت قرون وسطایی فروبرد. دروقت مرگ امیر درزندان های شهر کابل دوازده هزار مرد وهشت هزار زن زندانی بودند. این رقم درمقایسه با نفوس آن روزی افغانستان کمیت درشت وچشم گیری است. تعدادی ازین اسراء بنام همکاران سردار اسحاق خان پسرعموو حاکم بلخ که برضد عبدالرحمان خان قیام نموده بود، روزانه 15 نفر درمراد خانی به ضرب شمشیر پارچه پارچه می شدند، وچشمان زیادی راباین پندارکه به چشمان سردار اسحاق خان شباهت دارند، از حدقه بیرون می کشید. شعری راکه به امیرمنسوب می سازند که گویا درمذمت سردار اسحاق خان نوشته است، سردار راازمادرارمنی وغیر مشروع دانسته است.
بشيراحمد" حيدري"

0 yorum:

Yorum Gönder